انرژی مثبت مالی!

سلام به همگی!

امشب با یک بغل انرژی مثبت اومدم تا شمارو روحیه بارون کنم. توجه کنید:

۱-دیشب نزدیک ۷۰ تا مهمون برای افطاری داشتیم و من تا ساعت ۱۰ شب چنان با ظرفشویی یکی شده بودم که اسم من و ظرفشویی مترادف بود. برای مثال:

این ظرف کثیفا رو بذارید سر ظرفشویی=این ظرف کثیفا رو بدید به ماهی!

۲-امروز سحر اصلا دلم نمیخواست پاشم اما مجبورم کردن نامردا!

۳-صبح ساعت ۸ که ساعت گوشیم زنگ زد٬ دنیا رو کله ی پر دردم خراب شد!

۴-ساعت ۱۰ با همون استادی داشتیم که نگار خانوممون سوتی داده بود!

۵-۱۲ تا ۲ توی دانشگاه با بچه ها یا غر میزدیم یا چرت!

۶-۲ با استادی کلاس داشتیم که اگرم من بخوام مثل یک فروند انسان صاف و بی صدا بشینم٬ خود استاده نمیذاره! اونقدر خندیدیم زیرزیرکی که داشتم دسته ی صندلیمو می جویدم!!

۷-مراجعه شود به بند ۴.

۸-سر کلاس آخری اونقدر حالم بد بود که برای اولین بار آرزو کردم ایکاش روزه نبودم.شدیدا ضعف کرده بودم...یه سری از آدمای گل و جیگر روزگار متعهد شدن که گناه خوردن روزه ی منو قبول کنن و من بخورم روزمو اما منکه خییییییلی گلم نکردم این کارو!

۹-با ماشین زهره به طرف منزل در حرکت بودیم که لوله ی اگزوز یک عدد اتوبوس بنز مدل ۱۸۸۶ توی ماشین ما دق دلیشو خالی کرد و منم که سلطان آلرژی...

۱۰-همین!

یعنی چی که می شینین به مصیبت های یه آدم رنج کشیده میخندین؟!! خجالت بکشید!

خب امیدوارم دز بدبختی خون شما همواره پایین بمونه. ایشالا به زودی میام و شادتون میکنم!

پ.ن:پدیده سر کلاس همون استاد بند ۶ در حالیکه با خودکارش که آنتن نمیداد و قطع و وصل میشد کشتی میگرفت٬ رو به من که همیشه با اتود مینویسم نه با خودکار٬ در حالت کاملا عصبانی و با حرص گفت: آخه تو با این خودکارت یه هیکل نداری؟!!!(که البته از شدت خنده باتری من که تموم شد!!)

دوستتون دارم٬ مواظب خودتون باشین تا بعد