:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

همچنان ملت را سر کار میگذاریییییم!

سلام به همه ی دوستای گل و نازنینم. امیدوارم همتون تپل مپل و تو دل برو باشین! چه خبرا؟ منو نمیبینین شنگولین؟! خواهر و جوجه هاش همچنان ما رو از برکت وجودشون سرشار کردن و ما هم با وجود این دوتا وروجک حسابی سرگرمیم و من خیلی کم می تونم بیام نت. بازم با اینحال سعی کردم یه حالی از همه بپرسم.

هرچند غیبتم کلی تغییرات در وبلاگهای دوستانم شد!

وبلاگ این یکی فیلتر شد!

این یکی هم که فعلا گذاشته و رفته!
تو وبلاگ ایشون هم که چیزی به اسم بخش نظرات نمیبینم!

شما بگویید چه کنم؟!!

آقا یه خبر باحال!

امروز توی دفتر کارم مشغول ترجمه بودم که دیدم یه آقای بسیار خوب(!!) وارد فروشگاه شدن! بسیار کنجکاو گردیدم که بفهمم این آقای خوب چی کار داره!

همینطور که نزدیک و نزدیک تر اومد احساس کردم چهره ش آشناست!
اگه گفتین کی بووووووووود؟!!!!
داداش آقا دزده!

همون کلاهبردارای فروشنده کارت شارژ تقلبی!
اومده بود رضایت آقای ناصری رو بگیره.

منم که به خاطر صدای تابلوم(در نقش کیمیا) مجبور شدم سکوت اختیار کنم!
وگرنه انقده دلم می خواست بهش بگم حیف شما آقای خوب که داداش اونایین!

خلاصه گفت من از اهواز اومدم و اینا با حماقتی که کردن آبروی فامیل مارو زیر سوال بردن و چهارآذر تاریخ دادگاهشونه و تورو خدا رضایت بدین و از این حرفا!
منم محو متانت این آقای خوب بودم که اسمش آقای آقا رضا بودن!

به آقای ناصری گفت:«دیروز رفتم ملاقات برادرام، دیدم در چند نقطه از سرشون موهاشونو قلفتی کندن! یعنی از ریشه و بیخ و بن! بعدشم که از ته براشون تراشیدن! آی دلم خنک شد، آی دلم خنک شد!»

خلاصه با آقای ناصری کلی حرف زد و این عموناصری ماهم که مهربوووووون! گفت باشه پولمونو بدین من رضایت می دم. البته ناگفته نماند که دوتا شاکی خصوصی دیگه هم داشتن که یکیشون نماینده رسمی ایرانسل بود!

عموناصری گفت پس ما اونقدرا هم شوت نبودیم!


وقتی که اون آقای خوب و متین و آره و اینا رفت، عموناصری گفت:«دیدی ماهی خانوم با دوست پسر بیچاره ت چیکار کردی؟! حالا باید چند سال صبر کنه تا باز زلفاش بلند شه!»

ناگفته نماند که این دوست پسر ما به گفته ی برادرش یه دختر مریض احوال داره که واقعا با شنیدش چندشم شد از این پدر نامرد...

به هر حال همونطور که توی آگاهی به خود متهمین و آقای ناصری گفته بودن و امروزم برادرشون گفت، اگه ماهم رضایت بدیم، این دونفر به جرم جعل اسناد دولتی از شش ماه تا دوسال حبس رو خواهند داشت.

باشد که عبرت گیرند!

***

چند روز پیش با دوتا خواهر گلم رفتیم ولگردی!

من از سر کارم یه کمی زودتر جیم شدم و از اونطرفم اونا دوقلوهارو انداختن گردن مامان و زدیم به چاک!

توی این سه-چهار ساعتی که بیرون بودیم و کلی هم خرید کردیم، یه اتفاق جالب افتاد! از یه جایی یه کالایی رو خریدیم به مبلغ دوهزاروپونصد تومن. بعدش خوش خوشان رفتیم اونطرف خیابون و همون جنس رو دیدیم که قیمت زده هزار تومن!

در حالی که چشمهامون داشت میزد بیرون، مارک ها رو باهم مقایسه کردیم و دیدیم خود خودشه! من اصرار کردم که بریم اونو پس بدیم. خواهر بزرگم می گفت من روم نمیشه و خواهر دومیم می گفت حالا بعدا بریم!

منم که واسه خودم کلی کاسب شدم و اینا، گفتم نخیر میریم و همین الان پسش میدیم!
تا به دختر فروشنده گفتیم جریان رو، گفت شما نباید مقایسه کنید شاید اون بخواد مغازه شو حراج کنه! منم خیلی خونسرد گفتم اگه حراجی بود که برنمیگشتیم سراغت! خواهر بزرگم هم گفت پس یه فاکتور به ما بدین تا بتونیم حرفمونو ثابت کنیم! اونم گفت نه پس میگیرم نه فاکتور میدم! منم با خونسردی هرچه تمام تر گوشیمو از توی کیفم در آوردم و بدون اینکه شماره بگیرم(اما وانمود کردم!) شروع کردم به صحبت با یه همکار خیالی که توی اداره ی تعزیرات بود!

آقا دختره رو می گین رنگ از چهره ی بزک کرده ش پرید!

خواهرامم مونده بودن من دارم با کی حرف میزنم!

بعد از کلی تشکر از رفیق خیالی، همچنان خونسرد و با آرامش به دختره گفتم یا پس بگیرید یا فاکتور بدید تا همکارام برسن خدمتتون!

اونم در حالیکه از عصبانیت بدنش میلرزید عین پولمونو پس داد و وقتی داشتیم میرفتیم بلند گفت خجالت بکشید!

منم طوری که همه ی پاساژ (که حالا اومده بودن جلوی مغازه هاشون) بشنون، با صدای شش دانگم نعره زدم:«تو خجالت بکش که جنستو داری دو و نیم برابر گرونتر از همسایه ت میدی!»

وقتی از پاساژ رفتیم بیرون از خنده روده بر بودم! خواهرام که همچنان در حیرت بودن گفتن تو به کی زنگ زدی؟!

گفتم به هیشکی! و سپس یه هرهر رگباری سر دادم!

خواهر بزرگم گفت توی این چندسال تو چه موجودی شدی؟!

خواهر دومیم هم گفت ماهی تو خیلی فیلمی!

خلاصه! نشاطی رفت!

بعدشم رفتیم یه جایی که من تاحالا نرفته بودم!

مقبره علامه مجلسی که یه آشپزخونه ی عظیم داره که همه اونجا کاچی و آش رشته ی نذری می پزن.

خیلی جالب بود.

اینم عکسش:  

(کیفیت پایین عکس به این دلیله که یواشکی بود! اگه میدیدن دارم از کارشون عکس میگیرم یه مشت حاج خانوم و افسانه بایگان میریختن سرم!) 

دوستتون دارم، مواظب خودتون باشین تا به زودی!

نظرات 16 + ارسال نظر
پدید چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ب.ظ

اوووووووووووووووول!

آفریییییییییییین!

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:56 ب.ظ

دوووووووووومممممم

ای جووووووووووووووووون!

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:58 ب.ظ

فقط ۲دقیقه با نفر اول فاصله دارم!

حیف...

هیییییییییییچ اشکالی نداره!
تو خود نمره ی بیستی!

پدید پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ق.ظ

esfaaaaaaaaaniiii
rooo dasti mara avordeya


hala chi kharide boodi???
1.sandevich
2.rojelab
3.daftar fili
4.postere mohamadreza golzar

gheyr az ina fek nakonam boode bashe

raaasi hal kardi dadam webesho filter konan??? kheili chasbid . hala hey bia inja bezan aval aval bebinam be koja miresi

آخی!
دفتر فیلی!
یادش بخیر!

نوشا پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:59 ق.ظ http://mannosha.blogfa.com

سلام ماهی خانوم میبینم که هنوزم تو جو پلیس وکاراگاه بازی هستیا

آخه کارم درسته خواهر!

پ.نون پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:32 ب.ظ http://babune.blogsky.com

ماهی تو حالت خوبه؟

اونکه می‌گی فیلتر شده مثل شاخ شمشاد می‌شه رفت توش!

اونکه می‌گی گذاشته رفته پست آخرش مال سه‌روز پیشه.

منم که نظراتم عین دروازه‌غار بازه! البته شاید حال و حوصله نداشتی تا آخر پستامو نگا کنی تا رسیدی به یه خط موازی سطح آبهای راکد زیرشو دیگه نگا نکردی این‌طوریه؟

از وقتی کارآگاه شدی تحویل نمی‌گیری! :)

خوبم به خدا!

اونکه فیلتره هیچی!
اونم که دیگه ننوشت!
تو هم که اونجوری!

دیدی من خوبم؟!

احسان جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:54 ق.ظ

بابا اصفهونی....!
کی تا حالا نیم کیلو تخمه رو پس داده!
آخ اگه اون موقع گوشیت زنگ می خورد...
نمی دونم چرا شماها (اصفهونی ها) این قدر به آش نذری علاقه دارین :-)

البته ما که اصفهونی نیستیم!
مخصوصا از نوع لهجه دارش!
ولی عاشق آشم من!
بعدا بهت می گم اون کالا چی بود!:دی
راستی تو کدوم احسانی؟!
شاد باشی

آرش جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:11 ق.ظ http://www.setarehbaran.blogfa.com

ببینم مگه داری درباره نوکرت حرف می زنی که می گی این یکی فیلتر شد؟؟؟
من نمی دونم شما بچه های اصفهانی چرا از نظر شعور و فرهنگ زیر خط فقر هستید!!!!!!!نمونه اش همین دختر دیوونه که اومده کامنت گذاشته اووول دوووم گفته انگار اینجا صف شیر و ماست و گوشت.جالب اینه که من مطمئنم خودشو می کشه تا همین چند کلمه فارسی رو تایپ کنه.خدایا به حق همین شب عزیز قسمت میدم که به این 2تا دختر عقا عاجل عنایت فرما.کاشکی یه کم از متانت نگار خانوم رو این دختره پدید داشت نگار خانم الان دارن همسر داری می کنن اون وقت این خانوم که هم سن ننه بزرگ خدا بیامرز من هستن میان اینجا اول اول می کنن واقعا جای تاسف داره.
بعدشم این که وب لاگ اینجانب فقط توی دهات شما فیلتر شده همه جا بهش دسترسی دارن (آخه نیست شما چشم و گوش بسته هستین وب لاگ منو بستن یه وقت منحرف نشید)
در ضمن می تونید از این به بعد به کوری چشم بعضی ها به آدرس جدیدم مراجعه کنید.
ماهی خانم مرده اون دفتر کار شما هم هستم بد نیست به جای عمو ناصری می گفتید شوشو ناصری.
از قدیم گفتن اصفهانی که نره به بازار،بازار می گنده ماشاالله شما هم خوب پاچه ور مالیده هستیداااا
این عکسی هم که گذاشتی آخر کیفیته من که چیزی نمی بینم

نه عزیزم انگار سوء تفاهم شده!
من داشتم با نوکر بابام حرف میزدم!
مامان اینا خوبن؟! هاااااااااان! بپاهااااااا!
نفر دوم که پدیده نیست!
تازه سیستم پدیده فارسی شده خدااااااااا!
بی ادب عمو ناصری زن و دوتا بچه داره!
حیا کن!
درمورد اون عکس هم به دکتر مراجعه کنید!
شاد باشید!

پ.نون شنبه 18 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:27 ب.ظ

بیا جای جاکامنتیمو عوض کردم برات. ببین ردیف شدی یا نه؟

سارا یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ق.ظ

تو نبودی منم بودم!
طفلی اون دوتا خواهر زادت چه می کشن از دست شماها مخصوصا تو!
جیگررررررررررررررررر
بااااااااااااااییییییی
بوووووووووووسسسسسسس

ب یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:21 ب.ظ

خوب کاری می کنی...آخرش با این آرتیست بازیهات سرت و به باد می دی ها...گفته باشم...
دوست گل و گلابت بهارین

مانی یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:07 ب.ظ http://darkdeception.persianblog.ir/

درود
خوبی ماهی جان
امیدوارم خوب و خوش شاد و سرحال باشی
وما رو مثل همیشه با اپ های قشنگت سرگرم کنی
بدرود

inموریx دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:51 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir

بابا چه پیشرفتی کردی تو...همینجوری پیش بره میتونی شهرتونو بکنی مدینه فاضله......
شاد باشی و پیروز

مهدی سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ق.ظ http://zimaazma.blogsky.com

بالاخره رضایت کامل دادین؟!!!!

سیستم افزایش بازدید سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:15 ب.ظ http://www.rblinkbox.ir2.ir

با سلام ....اگرمی خواهید بازدید خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید می توانید لینک باکس ما را در وبلاگ یا سایت خود قرار دهید . پس از قرار دادن لینک باکس در وبلاگ خود ثبت لینک را بزنید تا وبلاگ شما به لینک باکس اضافه شود تا در صدها سایت و وبلاگ مختلف به نمایش در آید درخواست شما حداکثر پس از 48 ساعت جواب داده خواهد شد.از مزایای دیگر این لینک باکس این است که سایت شما را در 160موتور های جستجوگر معرفی می کند و در موتورهای جستجو بیشتر ظاهر می شود....موفق و پیروز باشید.

ادرس لینک باکس : www.rblinkbox.ir2.ir

gerceseeaseld دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ب.ظ http://ghahnfnewkrntjytyklklhyh.com

http://ghahnfnewkrntjytyklklhyh.com ghahnfnewkrntjytyklklhyh
<a href="http://ghahnfnewkrntjytyklklhyh.com ">ghahnfnewkrntjytyklklhyh</a>
<a href=http://ghahnfnewkrntjytyklklhyh.com>ghahnfnewkrntjytyklklhyh</a>

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد