:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

من آمده ام باز!

اهم اهم!
ماهی خانوم وارد می شود!

سلام به همگی! امیدوارم شاد و سلامت و سرحال باشین. منو نمیبینین شنگولین؟! منکه حسابی دلم برای همتون تنگولیده. اما مدتی میشه که کارم از نیمه وقت به تمام وقت افزایش پیدا کرده و بدین ترتیب من خودمو وقف چرخ دنده های مملکت نموده ام! البته راستشو بخواین یه کمی باز این کامپیوتر لعنتی من داره اذیت می کنه و دلش یه کتک حسابی می خواد که ان شاالله به زودی نوش جان خواهد نمود! این اینترنت دایال آپ با سرعت «ضایعش» هم مزید بر علت که همون یه کوچولو فرصتی هم که گیر میارم تا به وبلاگهاتون سر بزنم، نتونم براتون کامنت بذارم.

مخصوصا شما بلاگفایی های نازنین که اعصاب منو به «لعنتی» میدین! آخه این کد چی چیه ورمیدارن میذارن پایین بخش نظراتتون؟! من همش کلی براتون تایپ می کنم اما هرکاری می کنم اون کد رو نمیتونم ببینم! یعنی اون ضربدر قرمز کوچولوئه میاد که تصویر باز نمیشه. خلاصه که خیلی دلم برا تیکه انداختن بهتون تنگ شده ولی نمیدونم باید چیکار کنم.  محل کارم اینترنت هست اما امنیت نیست! یعنی جرأت ندارم بعد از اینکه به شماها سر زدم هیستوری رو پاک کنم و نگرانیم از اینه که اگه کسی به جز خودم بشینه سر سیستم من، خدای نکرده وبلاگ لو بره و خر بیار و باقالی بار کن! همون چهارتا حرفی هم که اینجا به دل راحت می زنم بین همه پخش بشه و این اصلا چیز خوبی نیست.

اینا همه رو گفتم تا بهم حق بدین که اشتیاقی به آنلاین شدن نداشته باشم چون پر از مشکلاتم. حالا چون تازگی ها تحقیقات بعضی از بچه های شرکت رو با این سیستم انجام میدیم، آدرس بار، پر از آدرسهای اضافی میشه. دارم نقشه می کشم که به این بهونه هر از گاهی هیستوری رو کاملا پاک کنم. باشد که موفق گردیم!

خب خب شماها چه خبر؟ اوضاع بر وفق مراد هست؟ زندگی ها رو به راهه؟ کسی شوور نکرده؟ کسی زن نگرفته خدای نکرده؟!! خلاصه مارو بی خبر نذارین!

منم که این مدت مثل بچه آدم سرم به کارم گرم بوده و الحمدالله از زندگی در آرامش کامل لذت می برم. جای شما خالی خلاصه!

ببینم؟ هنوزم به ماجراهای ستوان ماهی علاقه دارین؟!!

اگه علاقه دارین باید بگم خدمتتون که سه شنبه ی هفته ی قبل همون آقای بسیار خوب! برادر اون دوتا کلاهبردار اومد شرکت و از عموناصری خواست که پنج شنبه همراهش بره آگاهی و پولشو پس بگیره و رضایت بده. آقای ناصری هم که پنج شنبه می خواست پدرخانمش رو ببره دکتر، موکولش کرد به شنبه. پسره هم اصرار می کرد که «همین الان پول رو بگیرید و توی ماشینه و فلان!». آقای ناصری هم گفت نه توی آگاهی تسویه حساب می کنیم. وقتی که رفتش، من گیر دادم که خیلی خیطه اگه بخواین فقط اصل پول رو بگیرید. یعنی اینهمه مصیبت کشیدیم هیچی به هیچی! به نظر من باید حداقل دوبرابر بگیرید و بعد رضایت بدید! تازه از اون دو مال باخته ی دیگه هم باید برای فداکاری های من شیتیل بگیرین! آقای ناصری هم رای ممتنع داره و می گه هرچی که بشه مهم نیست! راستی به نظر شما ما به اصل پول رضایت بدیم؟! آخه باید یه کم تنبیه بشن دیگه! نه اینکه فکر کنین من به فکر پولم هاااا!! نه! هدف من والاتر از این حرفها و همانا تنبیه آن دو جوان خاطی می باشد!

بین خودمون بمونه، اون روزی که قرار بود بریم سر قرار تا آقا دزده رو گیر بندازیم، آقای ناصری از شدت عصبانیت و اینکه مطمئن بود اون نمیاد سر قرار، جلوی اون دوتا افسر آگاهی قول داد اگه پول برگشت همشو تقدیم من کنه!! و ما الان کلی مشعوفیم.

اینم بگم و برم!
دیروز دو عدد جوان به شدت جواتی مواتی اومدن داخل فروشگاه و با صدای بلند بلند و با یه لهجه ی ضایع شروع کردند به گفتمان! از خلال سخنانشان دریافتیم که می خوان یه دفتر فنی راه بندازن و نیاز به تجهیزات دارن. آقای ناصری داشت از مارک های مختلف دستگاههای اداری می گفت، یهو یکیشون گفت:«این اسمای خارجکی رو برای ما ردیف نکن! برای ما کار دستگاه مهمه! می خوایم مثل خر ازش کار بکشیم!». ما نیز مجذوب فرهنگ و کلاس این دوتا شده بودیم! بدین ترتیب آقای ناصری فقط روی یک کاغذ شروع کرد به نوشتن اسامی دستگاهها و هزینه ی خریدشون. ناگهان فرهیخته ی دوم به صدا در اومد که :« برامون اکسکنر (اسکنر) هم بینیویس که این طحر های (طرح های)  فشوتاپ (فتوشاپ) رو عکس (پرینت) میگیره! مشتری زیاد داره!» آقا دیگه ما دوتا مرده بودیم از خنده اما به روی خودمون نمیاوردیم. خیلی سعی کردم پرینت گرفتن با دستگاه تک کاره ی اسکنر رو درک کنم اما موفق نشدم!  ولی هردوتا داشتیم نفله میشدیم که مجبور بودیم جلوی خنده هامونو بگیریم. آقای ناصری از اون یکی پرسید حالا استفاده از این دستگاه ها رو هم بلدین؟ جواب داد آره داداشم داره کامپیوتر می خونه! (همون اکسکنریه!). بعله! میبینین مملکت رو قرار به دست چه کسانی بسپاریم؟!

به محض اینکه پاشونو از فروشگاه گذاشتن بیرون، هردوی ما خنده هامونو شش دانگ شلیک کردیم بیرون! در تمامی آن لحظه های نفس گیر، من به یاد شما عزیزانم بودم که بیام اینارو براتون تعریف کنم!

برنامه ی زنده رود این هفته که از شبکه اصفهان پخش میشه، مصطفی زمانی رو دعوت کرده بود که بازیگر نقش یوسف پیامبره. بعض شما نباشه عجب تیکه ایه!  من و خواهرم از زلیخا بدپیله تر! چسبیده بودیم به تلویزیون و ول کن ماجرا نبودیم!

ضمنا هردو دستهامونو از کتف قطع کردیم!

ناگفته نماند که هیچ یوسفی به زیبایی دوست پسر سابق من نمیشه هااا! (یادتون که میاد دوست پسر سابق ما رو؟ همون که آنجلینا جولی هم بهش نظر داره! همون که از وقتی به یه پست و مقامی رسید بی وفا شد و ما رو ترک کرد!!)

ای بابا!

دعا کنید هرچه زودتر مشکلات سیستمی و اینترنتی من حل بشه تا بتونم مثل سابق توی وبلاگاتون ولو شم و کلی باهم دور هم باشیم!

الانم دارم از محل کارم آپ می کنم. نمیدونم فرصت میشه شکلک بذارم یا نه!
اگه نشد به شکلکی خودتون ببخشید.

راستی تازه وارد جون، خواهرم اسم گل بابونه رو به گل «نیمرو» تغییر داد!

نظرتون چیه؟!

بچه ها حتما بگین به نظر شما ما چقدر از این برادران کلاهبردار بگیریم؟

البته قبلش خودتونو بذارین توی موقعیت ما و اتفاقاتی که افتاد برامون.

ممنون میشم.

برای همتون بهترینها رو آرزو دارم.

دوستتون دارم، مواظب خودتون باشین تا به زودی... 

 

پس انداخت: 

دیروز توی شرکت اوج کدبانوگری رو از خودم به نمایش گذاشتم:  

 

 

تمام برنج ها رو یکدست تبدیل به کربن کردم! 

تمام شرکت بوی دود و زغال گرفته بود و من از خجالت آب شدم! 

آقای ناصری بهم گفت اگه ظرف غذاتو به مامانت نشون بدی آبروت می ره!
شب که مامان ظرفمو دید گفت پس حسابی تو شرکت آبروت رفت!
بدین ترتیب اینجانب در همین لحظه خودم را از هرگونه آبرو چه در شرکت و چه در منزل مبرا می دانم !!  

باشد که عبرت گیرید!

(به جان خودم اگه حتی یه ذره مهم باشه!)

 

نظرات 18 + ارسال نظر
پ.نون شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ق.ظ http://babune.blgosky.com

سلام، هرچی می‌گی بگی به نظر من تنبل شدی!! :))

امضا نیمرو!

الان سر کارم، دانی که؟ عصر میام درست می‌خونم.

سلام
باشه قبول!
شما که یه عمره سر کاری فدات شم!
شاد باشی!

پ.نون شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:14 ب.ظ http://babune.blogsky.com

سلام

من رفتم و برگشتم باز خودمم! چه جالب :)

به نظر من باید ببینین چه مبلغی بهتون ضرر خورده از مخارجی که کردین و درآمدهایی که از دست دادین به این خاطر و همون مبلغو بگیرین. نه به اون دوبرابری و نه به این هیچی به هیچی.

جالبه نیمرو! اشکالی نداره ولی کج به کجا؟

این روزا مملکت رو شاخ جواتا می‌گرده، اینم یه نمونه کوچولوش!

موفق باشی تا خیلی!

سلام به روی ماهت
آره خیلی وقته دیگه کسی منو دوست نداره!
قبلانا سرم کلی دعوا بودهاااااااا!!
ای روزگار....:(

ما حدود ۲۰۰ تومن ضرر کردیم به آقا دزده اینا هم گفتیم مجموع صورتحسابتون میشه سیصد تومن!

واقعا این جواتا سرور همه شدن هااااااا!
یارو دوزار سوات (!!) نداشت اما تا بخوای پول داشت...

شاد باشی نیمرو جونم! کی بخوریمت؟!!!

[ بدون نام ] شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:29 ب.ظ

سلام ماهی
چه عجب؟!

خدارو شکر که سالم و شاد و شنگول و منگولی!
خسته نباشی از این همه کار...

۱) از اون کلاهبردارا همون مقداری که ازتون دزدیدن بگیرین
حالا اگه این وسط خسارتی هم دیدین حساب کنین
البته حقتونه بایدم بگیرین ولی سخت نگیرین بهشون
خدا هم توی قرآن در این موارد همینه نظرش.

۲) اون دو نفر جواتی هم اینجور که شما نقل قول فرمودین ظاهرا از هموطنان ترک زبان بودن
بخندین ولی مسخره نکنین یه وقتی!
البته من کلی گفتم وگرنه تو که گلی گل....

سالم باشی / شاد باشی / التماس دعا

سلام
دیگه دیگه!

۱) دهان آن حرامی ها را خواهیم ..... آسفالت!
۲) ترک نبودن بابا! مال همین در و دهاتا اطراف اصفهان بودن!
خندیدیم جای شما خالی!
خودت گلی! ننه بابات گلن! جد و آبادت گلن!
کی گفته من گلم؟ به دخمل مردم بهتون نزن!

شاد باشی رفیق

inموریx شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ http://www.inmorix.persianblog.ir

این اکسکنرهای شما خدمات بعد از فروش هم داره؟؟؟
میخوایم بخریم طحرهای مهندس بازی بدیم

اکسکنر ها که نه ولی ریپینترامون داره!
می تونی کلی نقاشی مهندسی باهاشون عسک بگیری!

بفرستیم؟!!

سعید هدایتی یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:15 ق.ظ http://www.eliapesar.persianblog.ir

جالب بود .خصوصا فرهیختگانش.من هم خوشحال میشم دوباره زیارتتون کنم.موفق باشید

سلام
بابا آنلاین!
منم خوشحال میشم از زیارت شما
شاد باشید

یه کوچولو و آقاییش یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:24 ب.ظ

سلام خانومی..خوبی؟
اکشال نداره منم اگه یه ببار ته دیگ درست کردنم رو تعریف کنم..سر سوزنی آبرو نمیمونه...!البته الان تمام ایران میدونن..جز دوستای وبلاگی:)

سلام ناز من
خوبی فسقلی؟
ژس ما دخترا همه از دم کدبانو شدیم!
خوشا به سعادت آینده ی آشژزی این مرز و بوم!
شاد باشی گلم

sepideh یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:30 ب.ظ http://deltange-naseria.blogsky.com

سلام ....

دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :

پائیز = فصل شکستن ....

http://deltange-naseria.blogsky.com

منتظر حس غریب و غم انگیز پائیزیتون هست ....

[ بدون نام ] یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:38 ب.ظ

سلام سرآشپز!!

از نظر من گلی
حرفم نباشه!!!!

البته دخمل مردم که هستی {خجالت}
هی میگم از این شکلکا بذار که آدم بتونه راحت احساسشو نشون بده نه اینکه احساسمو مثل خط بالا توضیح بدم.

ضونا تو علاوه بر اینکه گلی جوجو هم هستی!

خداحافظت..

سلام گلم

چشم!

خب هرچی به این دوست و رفقا می گم من شکلک می خوام هیشکی بهم نمی گه باید چه خاکی تو سر وبلاگ بریزم!

می دونی چند وقته برا هیشکی جوجو نشدم؟!!:(
ای روزگار...

خدا حافظت باشه جوون!
شاد باشی رفیق

یااو دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:30 ق.ظ http://WWW.YAOO.IR

به نام خدا
معرفی یک ترفند با ویندوز XP
تبدیل متن به گفتار با استفاده از یک فایل NOTEPAD
احتمالا شما تاکنون با استفاده از SPEECH ویندوز متن خود را به گفتار تبدیل کرده اید.
شما باید دستورات زیر را در NOTEPAD ویندوز بنویسید و آن را با پسوند VBS ذخیره کنید.
Dim msg, sapi
msg=InputBox("Matneh khod ra vared namaeed! www.Tarfandestan.com","Sokhangoo")
Set sapi=CreateObject("sapi.spvoice")
sapi.Speak msg
با دابل کلیک روی آن پنجره ای باز میشود و شما باید متن مورد خود را وارد کنید تا کامپیوتر متن مورد نظر شما را بخواند.
لازم به ذکر است که اینکار طبعأ تنها بر روی حروف انگلیسی امکان پذیر است
لطفا در صورت تمایل سایت ما را با نام
" پایگاه اطلاع رسانی ایرانیان "
در سایت خود درج کنید.
در ضمن برای افزایش بازدید خود نام در خواستی خود را به ما ارسال کنید
تا ما نیز پس از بررسی سایت شما را درج کنیم
WWW.YAOO.IR

فاطمه سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.alachiiq.blogfa.com

سلام گلم من رو ببخش خیلی وقته نیومدم .. باور کن هر روز میگم امروز میرم اما نمیشه دیروز که کامنتت رو دیدم حسابی شرمنده شدم ... خیلی بی معرفتم میدونم تو به خوبی خودت ببخش آبجی

میگم ماهی جون چرا هر کی میاد فروشگاه شما لاته؟ هههه

کد بانو هم هستی ماشاالله .. بیچاره شوهر آینده ات همش غذا سوخته باید بخوره .. اااااااااااخییییییییییی

سلام خانومی
اوووووووووووووووووووه! اینهمه عذر و معذرت نداشت که!
خب یه روز می تونی بیای یه روزم نمیتونی!
این که دلیل بی معرفتی نمیشه دخملی!

والا ما به جز این دو نفر لات دیگه ای نداشتیم! البته اینا هم لات نبودن یه کم ضعف فرهنگ داشتن!
حالا شما کوتاه بیا!
شوهر آیندمم کوفت بخوره! خیلی هم دلش بخواد براش غذا بسوزونم!:دی
ممنونم که اومدی
شاد باشی عزیزم
بوس بوس

آقای مهندس سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:44 ب.ظ

سلام
اه اه اه تو هم خودتو......با این آقای ناصریت....
بای

سلام

اه اه اه تو که باز اینطرفا پیدات شد!
پییییفففففففف!!

شاد باشی!:دی

ایکاروس سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ب.ظ http://eakaros.persianblog.ir/

درود دریا بانو
یک پرسش جدی در کنار این متن سرخوشانه داشتم.از گل بابونه چقدر می دانی؟ نه از نظر گیاه شناسی ، بلکه در فرهنگ عامه- مخصوصن شما که در اصفهان زنده گی می کنید و همسایه سرزمین بختیاری هستید.
بدرود -دوستی قدیمی

درود بر ایکاروس بزرگ
راستش هیچی!
فقط توی تلویزیون و راه مسافرت دیدم!
و اینکه همون شبیه نیمروئه!
تا حالا هم به همسایه مون سر نزدم!
میشه شما بیشتر برام بگین؟
ممنونم میشم
بدرود

آرش سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogfa.com

سلام کارگاه ماهی
من که میدونم تو چشمات داداش طرف رو گرفته بد جور خاطرخواش شدی چه جوری دلت میاد از عشقت این پولو بگیری؟؟؟؟؟
شما که زحمت میکشی چرخهای اقتصاد این مملکت رو می چرخونی یه کمی از خسیس بازی اصفهونیت دست بردار برو ADSL بگیر باور کن نمیمیری

سلام آرش جونم
نه بابا پسره خیلی مشکی بود!
تازه موهاشم ته مایه سیخ تو پریز داشت!
تازه شم پسر می خوام چیکار؟!!
پول رو بچسب پوووووووووووووول!!
پول ندارم ای دی اس ال بگیرم!:(
منکه مثل تو نیستم بابام از هر لحاظ ساپورتم کنه!!:دی
ببوسین بابا رو از طرف من
قربانت!
فرااااااااااااارررررررررررررررر!!
شاد باشی گلم

آرش چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:11 ق.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

خداییش خجالت نمی کشی؟؟؟شرم نمی کنی؟؟؟خرس گنده شدی هنوز بلد نیستی یه غذا درست کنی؟؟؟یه کم از بانو نگار یاد بگیر آنچنان آشپزی می کنه که آدم دوست داره انگشتاشم بخوره


بین کامنتهای قدیمی می گشتم به این کامنت خوردم یادش بخیر

شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 11:20
ماهی خانوم و پدیده جون!!
سلام علیکم!
احوالات شما؟!
اینجانبان مقیم کافی نت دانشگاه هستیم و از شدت بیکاری گفتیم حالتونو بپرسیم!
ضمنا وبلاگ پدیده جونم آپه و مطمئنا منتظر حضور سبزته!!(اسب)
شاد باشی جیگریییییییییییی!

نمیکشم!
نمی کنم!
بلد نیستم!

بانو نگار بره ..... رو.....!:دی

وای آرش چه خاطره ای رو برام زنده کردی....
به قرآن اشک اومد تو چشمم...
دلم اون روزا رو می خواد...:(

پ.نون چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:59 ب.ظ

اوخی! حالا همه‌چی به کنار اون روز گشنگی خوردی یا چی؟

آرش چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:05 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogfa.com

طرز مکالمه دخترای ایرانی در سال 87:

خوشگل = خوجل

خوبی = خوفی

جیــ گرتو بخورم = جیگلتو بخولم

عشق منی = عجق منی

قربونت برم = قلبونت بلم

چطوری؟ = تطولی؟

چی کار می کنی = چیکال می کنی

سلام = شلام

دختر= دخمل

پسر = پسمل

عزیزم = عجیجم

جون = جونزززززز


نمیدونم= نیدونم(بعضی ها این روز خیلی زیاد میگن!!)

دوست = دوکس (این کلمه رو نمیدونم از کجا درآوردن)

در پایان یک مکالمه عشقی یک دختر ایرانی با یک پسر توجه کنید:

شلام قلبونت بلم چطولی ؟جیگلتو بخولم
پسمل من نیدونی چقدر دوکست دالم .

پدید پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ق.ظ

اه اه حالم بد شد از این کامنت بالایی...چندش!

پولم ۷ ۸ برابر بگیرین از نظر من.

علی کرمی جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ب.ظ http://Darddoran.blogsky.com

وبلاگ خیلی خوبی داری در صورت تمایل به تبادل لینک منو خبر کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد