:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

به خانه برمی گردیم!

سلام سلام صدتا سلام به همه ی شما دوستان نازنین و عزیزم

.

.

امیدوارم حال همه ی شما خوب و خوش باشه و قبراق و سرحال باشین.

من بالاخره از مسافرت برگشتم! با اجازه تون سفرمون حدود هشت روز طول کشید و جای شما خالی، بسیار خوش گذشت. کلی برای همه تون دعا کردم.

روز سه شنبه طبق فرمایش بلیتی که در دست داشتیم، حرکت ساعت سه بعد از ظهر بود و از اونجایی که همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید، ساعت چهار و نیم حرکت کردیم!  

تازه وقتی هم که سوار قطار شدیم دیدیم یه خانواده ی سه نفری توی کوپه ای که بلیتش رو به ما داده بودن حسابی جا خوش کردن! بعد از یک ربع سر و کله زدن با مسئول سالن، ایشون فرمودن خب شما برین توی سالن بغلی اما همین شماره کوپه! گفتیم بلیط ما مال این سالن و این کوپه هستش! خانومه که توی کوپه بود گفت خب تهویه ی  اون سالن که ما بلیتشو داشتیم خرابه! 

 واسه همین اومدیم اینجا!!! واه واه واه! دیگه منم که همینجوریش از این ملت و دولت شاکی هستم، این چیزا رو هم که دیدم داغ کرده بودم حالا اون وسط که چندتا مرد داشتن حرف می زدن، منم شروع کردم به شکایت و غرغر و تیکه انداختن به رئیس قطار! خلاصه که بالاخره بیرونشون کردیم و نشستیم سرجای خودمون!  

اینم از قطار لوکس غزال با اینهمه اعصاب خوردی و تاخیر و بدقولی!

از هم قطاری هامونم که دیگه نگو و نپرس! حالا باز من میام یه چیزی بگم این آرش میخواد تیکه بندازه! اما به جون خودم یک مشت آدمهایی که واقعا فرهنگ سفر با وسایل نقلیه ی عمومی ندارن به پست ما خوردن که من فقط مجبور بودم خودمو ببندم به کافئین تا برسیم مشهد!

ساعت حدود دوازده ظهر روز چهارشنبه هم رسیدیم راه آهن مشهد. هوا خیلی خیلی بهتر از اصفهان بود که منکه انقده ننه سرما هستم داشتم از گرما خفه می شدم!

شوهر عمه ی عزیزم هم اومد دنبالمون و مارو برد خونه ی خودشون. طبق معمول ما و این خانواده ی مهربان (که فامیلشونم مهربان هستش!) از دیدن هم بسیار خوشحال شدیم و دیگه شروع کردیم به گپ و گفتمان و تعریف کردن از این یکسال و نیمی که همدیگه رو ندیده بودیم.

بچه ها، این خانواده واقعا یه چیز عجیبی هستن. یعنی وقتی یه مهمون میرسه بهشون، خودشونو خاک پای مهمون می کنن. انقدر با روی باز و تواضع و مهربونی با همه برخورد می کنن که دیگه دلت نمیخواد از پیششون تکون بخوری.

 واقعا معرکه هستن. دلشون می خواد هرچی که دارن بذارن برای مهمونشون. ما همیشه آرزو می کنیم که ای کاش بتونیم مثل اینا باشیم...

این سفر نسبت به همه ی سفرهای دیگه این حسن رو داشت که یه عالمه رفتیم زیارت. برعکس تابستونا که به خاطر گرمای هوا و ترافیک سرسام آور خیلی تنبلیمون می کنه که بریم زیارت و بیشتر مامان و بابا می رفتن و ما دخترا هم باهم دیگه میرفتیم بازار و گردش و اینا، اما این سری چون توی زمستون رفته بودیم ترافیک بسیار معمولی و حرم تقریبا خلوت بود. واسه همینم هرروز برای نمازهای ظهروعصر و مغرب و عشا می رفتیم حرم و بعد یا قبلشم یه زیارت نامه می خوندیم و نمازهای زیارت و نیابت و غیره...

بعد هم که خونه ی همه ی فامیل (به جز یکی از عموها و یکی از عمه ها) رفتیم و دیدارها با همه تازه شد. خونه ی اون عمو واسه این نرفتیم که چندساله خودشو می گیره برامون و تحویل نمیگیره، ماهم بیخیالش شدیم، اون عمه هم دعوتمون کرد که مامان و بابا رفتن اما من و خواهری به نشونه ی اعتراض به دخترش که خیلی حرف مفت زن هستش و پشت سرهمه راست و دروغ سرهم میکنه، نرفتیم! اینا هم فرداش اومدن خونه ی همین عمه ی مهربانم و کلی معذرت خواهی و اینکه قول دادن دیگه تکرار نشه!

خواهری با یه اکیپ از دخترای فامیل رفتن سرزمین موجهای آبی و کلی خوش گذشته بود بهشون. منم هزینه شو از بابا دریافت کردم و صرف خرید یه شنل تیتیش مامانی نمودم!

چون هوا سرد بود این دفعه به جز حرم و بازار جای دیگه ای نرفتیم. همیشه کلی پارک و اینطرف و اون طرف می رفتیم.

دختر همین عمه ی مهربانم که خیلی باهم رفیق هستیم و پیارسال هم رفتیم مشهد برای عروسیشون، یک شب دعوتمون کرد برای سالگرد عقدشون. وای که چقدر بهمون خوش گذشت جاتون خالی. کلی خندیدیم و دورهم خوش بودیم.

یه شام باحال هم درست کرد (کتلت و کوکوسیب زمینی) که اولش گفت چلوکباب، مامان و بابای من به شدت مخالفت کردن! بعدش گفت خورشت قیمه، بازم مخالف بودن، بعدش گفت عدس پلو که میزان مخالفت خفیف تر بود، بچه ورداشت کلی عدس بار گذاشت، یهو بابام گفت کوکوسیب زمینی درست کن!

دختر عمه ی گلم هم کوکو و کتلت درست کرد و با لذت هرچه تمام تر خوردیم.

قبلش هم با چند نوع شیرینی خامه ای و معمولی و میوه و چای ازمون پذیرایی کرده بود.

آخر شب هم بعد از شام یه کیک بزرگ که سفارش داده بودن رو آوردن و منم شده بودم مجلس گردان!

دورهم کیک رو با کلی شوخی و خنده بریدیم و خوردیم.

خب دیگه انگار خیلی حرف زدم!
ماجراهای جالب زیاد داشتیم که انشاالله در پستهای آینده براتون تعریف می کنم.

فقط در جریان باشین که دیشب ساعت ۴ قرار بود برسیم اصفهان که قطار باز هم تاخیر داشت و ساعت شش عصر رسیدیم.

منم که حسابی سرماخوردم و گلوم ورم کرده نمیدونم چطوری باید برم فردا سر کارم! تازه مشهد که بودیم  فهمیدیم که خانومی، مامان دوقلوها هم حسابی سرما خورده.

شما ها مواظب خودتون باشین که سرما نخورین.

دوستتون دارم، میام پیشتون، تا به زودی...

پ.ن:

بابونه باز وبشو تعطیل کرد. بعد از یه مسافرت هشت روزه٬ این اصلا اتفاق جالبی نبود...

امیدوارم زود برگرده.

نظرات 17 + ارسال نظر
آرش جمعه 13 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.setarehbaran.mihanblog.com

اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول

گمشده جمعه 13 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:12 ب.ظ http://www.inman.blogfa.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوب اینجاست که ما سوغاتی می گیریم
بجنب سوغاتی ها رو پست کن تا به اون دختر عمه ات نگفتم .
می بینم که سفرتو شروع و پایان خاطره انگیزی داشت . امیدوارم کلا بهتون خوش گذشته باشه . من فکر می کنم اگه خودتو معرفی می کردی تموم مسولین به احترامت مثل همون حالتی که واسه میتی کومان خم می شدن خم بشن .
وووووووووووووووووووووول کاااااااااااااااااااااااام

اینموریکس جمعه 13 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:27 ب.ظ

سلام...خوشحالم که سفر خوش گذشته و با انرژی برگشتین سراغ خونه و زندگی...امیدوارم همیشه شاد باشین...

اجادسا شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:34 ب.ظ http://ajadesa.blogsky.com

سلام ماهی خانم
امیدوارم خوب باشید
ماهی سیاه کوچولو شمارو به خونش دعوت می کنه
منتظرتونه
ضمنا ادتونم کرده به خاطره اینکه شما هم مثل اون ماهی هستید

شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب
شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگه رو می شناسن
شهر هرت جایی است که همه بَدَن مگر اینکه خلافش ثابت بشه

ماهی سیاه کوچولو به روز شد

اجادسا شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:16 ب.ظ http://ajadesa.blogsky.com

سلام عزیزم مرسی از حضور گرمت
راستی من ادتون کردم تا اگه خدا بخواد بیشتر با هم تبادل لینک داشته باشیم
موفق باشی

نیما شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:45 ب.ظ http://biname.blogsky.com

سلام خانم ماهی
خوبی؟
چه خبرا؟ من میام وبتو میخونم اما نظر خاصی برای گذاشتن ندارم...مثل قبلنا دیگه جوون نیستم...!!!!
خوش باشی

امیر شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.parnian-ebook-2.blogfa.com

سلام.

زیارت قبول . مخصوص خود خودت رفتم گشتم و کتاب مفاتیح رو واسه موبایل تو اینترنت پیدا کردم . این کتاب از نوع پرنیانیش بهتره . چون یکسری امکاناتی داره که فعلا ما نمی تونیم در پرنیان قرار بدیم .

کتاب های اسلامی دیگه هم تو این سایت علاوه بر مفاتیح هست .

http://www.mobinmobile.com

موفق باشی .

Milad یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:31 ب.ظ http://www.milad-information.blogfa.com

سلام دوست عزیز. وبلاگ خیلی قشنگی داشتی.
من تازه وبلاگ درست کردم. اگه دوست داشتی بیا ببین.
نظر یادت نره ها.....

فاطمه یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:09 ب.ظ

سلااااااااااام عسیسم خوبی؟ زیارت قبول برا من هم دعا کردی؟ یادش به خیر 2 سال پیش این موقع اونجا بودم .. چقدر بهم خوش گذشت ..
خوشحالم که بهت خوش گذشته .. اما ضد حال رو دیدی؟ بابونه رفت ... خیلی ناراحت شدم

عزیزم اینجا جات خالیه خیلی برات دعا میکنم

دوستت دارم خیلی زیااااااااااااااد

احسان دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:08 ب.ظ http://sqr87.blogsky.com

سلام
منا یادت هست
تو که وبلاگ به این زیبایی داری چرا نمیخوای از وبلاگت علاوه بر تفریحی بودنش استفاده مالی بکنی؟ آیا میدونستی از طریق وبلاگت میتونی درامد ثابت ماهیانه داشته باشی و حتی اگه خودتم نخواستی فعالیت کنی از طریق زیرمجموعه هات که تو سیستم عضو میکنی ماهیانه در آمد ثابت داشته باشی؟اینا اصلا کاری نداره و چند دقیقه بیشتر وقتتو نمیگیره.با گذاشتن بنرهای تبلیغاتی سیستم اکسین ادز به ازای هر کلیک که روی تبلیغاتت بشه تا سقف 70 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر نفر که به سایت دعوت کنی مبلغ 100 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر کلیک که رو تبلیغات زیر مجموعه هات بشه مبلغ 5 تومان پورسانت میگیری.این عالی نیست؟تازه اگرم نخواستی این فعالیت ها رو بکنی میتونی فقط عضو سایت بشی و از ابزار وبمستر فوق العاده سایت برای زیبایی سایت و افزایش آمار بازدیدهای وبلاگت استفاده کنی.که کاملا رایگانه مثل سیستم تبادل لینک و پیلم نما و خبرنامه . میتونی هر روز خودت 1 بار روی تبلیغات متنی و روی تبلیغات گرافیکی وبلاگت کلیک کنی و پورسانتشو گیری.حالا اگه تصمیم گرفتی تا عضو سایت بشی از طریق لینک زیر میتونی اینکارو بکنی: ************************!

احسان دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:09 ب.ظ http://sqr87.blogsky.com

در ضمن وبلاگ جالب و مفیدی داری
به من هم سری بزن!

جیغ دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:11 ب.ظ http://jootii.blogsky.com/

سلام کبابی خودم خوبی.....
خوش به حالت منم بد جور این زمستونی هوس مشهدو کردم....
به هر حال خوشحالم که بهت خوش گذشته....




مانی چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:34 ب.ظ http://darkdeception.persianblog.ir/

سلام دوست قدیمیه من
خوبی ماهی جان
بالاخره نفهمیدم واسه چی رفتی حرم :
واسه اینکه هوا خوب بود؟!!!!!
یا واسه رازو نیاز؟؟؟؟!!!
شوخی کردم .همین که رفتی اونجا معلومه خدا دوست داره.وگرنه مث من میشی تا بیرجند و تربت میری ولی مشهد نمیرسی بری!!!
بدرود عزیزم

بابایی پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:51 ب.ظ http://9maho9roz.blogsky.com/

سلام... حالتون خوبه... حسابی خوش گذروندید ها... ما رو هم دعا کردید... انشالا که همیشه به سفر و خوشگذرونی باشید.

آرش جمعه 20 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:46 ق.ظ http://www.sohbat-ba-arash.blogfa.com

سلام
وبلاگ خوبی داری
خوشحال میشم بهم سر بزنی

اجادسا جمعه 20 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:50 ب.ظ http://ajadesa.blogsky.com

سلام
ماهی سیاه کوچولو به روز شد
تشریف بیارید

ایکاروس پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ب.ظ http://eakaros.persianblog.ir/

درود بانوی آبهای روان
به این خاطر این مطلب را ابرای نظر دادن نتخاب نمودم چون پیام من نسبتن خصوصی است و این (میهن بلاگ) فاقد گزینه نظر خصوصی است!!.
اگر ترجمه را برای درآمد انجام می دهید به من اطلاع دهید تا در صورت موافقت ؛ شما را به یکی از دوستان معرفی نمایم.
مترجم و محترم باشید

درود بر شما

خوشحالم کردین که بعد از مدتها تشریف آوردین.
بله من چون کارشناس مترجمی هستم از طریق ترجمه هم فعالیت شغلی دارم.
اگه پیام خصوصی دارید می تونید به ایمیل من بفرستید.
هرروز چک می کنم.
موید باشین.

nama18m2002@yahoo.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد