:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

:.★★:.

مامان قشنگم منو ماهی صدا می کنه. همیشه دلم میخواد بخندم و بخندونم...

بازی وبلاگی

بازی یا پرسشنامه ی ساده جون!

ساده ی عزیزم (مادر شوهر گرامی) منو به این بازی دعوت کرده! کی جرات داره انجام نده؟!

میریم که داشته باشیم:

  1. بدترین اتفاق زندگیم؟؟  فوت آدمهایی که دوستشون داشتم(پدربزرگ و مادربزرگ ها و عمه م)
  2. خوب‌ترین اتفاق زندگی‌ام؟ قبولی توی دانشگاه (و معلم شدنم)
  3. بهترین تصمیم؟؟ در یک لحظه ی سرنوشت ساز، غرور همیشگیم رو زیرپا گذاشتم..
  4. بدترین تصمیم؟؟این که جواب اونایی رو که باید می دادم ندادم..
  5. بزرگ‌ترین پشیمونی؟؟ اعتماد به افرادی که لیاقتش رو نداشتن
  6.  فرد تاثیر گذر در زندگیم؟؟؟پدر و مادرم
  7. چه آرزوی دارم؟؟؟ آرزوی نشدنی‌:فکر کنم برطرف شدن مشکلی که فکر میکردم میشه کاریش کرد..  آرزوی شدنی: سفر دور دنیا و اینکه یه جوجه پنگوئن داشته باشم!
  8. اعتقاد به معجزه دارم؟؟؟با اجازه ی بزرگترا ...بعله!
  9. چقدر خوش شانسم؟؟؟خیلی... خیلی زیاد!
  10. خیانت+ عشق+ دروغ هر سه مکمل هم؟؟؟والا این سوال برای منم مثل بقیه نامفهومه! از خیانت و مخصوصا دروغ متنفرم و به عشق، عشق می ورزم! به نظرم این سه تا کنارهم جمع نمیشن و هرگز نمیتونن مکمل هم باشن! عشقی که با دروغ و خیانت کامل بشه که عشق نیست!
  11. از کی‌ بدم میاد؟؟؟از همون یارو مزاحمه!  تنها نامردیه که توی زندگیم مزاحمم شد!
  12. تا حالا دل کسی‌ رو شکستم؟؟ یه چندتایی خواستگار، مخصوصا یکی که اسمش علی بود و مهندس بود...خیلی مظلوم بود منم یه کمی اذیتش کردم چون ول کنم نبود! راستش خیلی پشیمونم.. (به قول ساده مگه میشه آدم دل کسی رو نشکسته باشه؟؟)
  13. دلیل انتخاب اسم وبلاگ؟؟ گفتم که! مامانم ماهی خانوم صدام می زنه و من عاشق این طرز صدا کردنشم..
  14. کی‌ رو از بچهای وب بیشتر دوست دارم؟؟  بیشتر و کمتر داره مگه؟!؟!؟ اونایی که دوستشون دارم خودشون می دونن کی هستن!
  15. تعریفی‌ از زندگی‌ خودت؟؟؟ گاهی پر از هیجان، گاهی یکنواخت.. اما همیشه پر از عشق، پر از کتاب و پر از خوشبختی..
  16. خوشبختی؟؟ سلامتی‌ و بودن در کنار اونایی که دوستشون دارم...

این واژها یاد آور چی‌ هستن؟؟؟

هلو: یه دختر تپل سرخ و سفید!!

خدا: شبیه خورشید (چون از بچگی می گفتن خدا نوره)

امام حسین: نخل

اشک: شکست عشقی!!

کوه: خونه ی بچگی هامون توی مشهد (نزدیک یه کوه بود)

فرار از زندان(سریال): انگشت بریده!

هوش: یه پسر بچه ی ناز عینکی

ایمان مبعلی:  مبل!!

ویولن:بیژن مرتضوی و زهرا (دوست صمیمیم که بعد از کلاسهای تست کنکور میرفت ویولون)

خواهر شوهر: خیلی بچه س !!

رنگ چشمات: قهوای

چه رنگی هستی؟: صورتی

جواب تلفن و کلا ارتباطات؟ بستگی به طرفش داره! مثلا با پدیده رکورد دوساعت و بیست دقیقه صحبت تلفنی در یک نوبت هم داریم!  کسانی هم که زیاد مایل نیستم باهاشون هم کلام بشم تماس هام خیلی کمه و در صورتیه که مجبور بشم! (مخصوصا کسانی که همیشه آه و ناله می کنن غر میزنن و از مریضی و درد و غصه و شکست حرف میزنن)!

من: یه موجود پویا که سکون بی قرارم می کنه. عاشق و صادق و مهربون(بیش از حد) که گاهی باعث سو استفاده ی دیگران میشه. عاشق کتاب، عاشق ترجمه، عاشق پیتزا، عاشق حیوانات و عاشق اینترنت!

      18. کلام آخر: یاد بگیریم ظرفیتمون رو ببریم بالا، همه رو دوست خودمون بدونیم و با همه دوستانه برخورد کنیم. اونقدر عاقل باشیم که کسی ازمون فرار نکنه و زیر سوال نبردمون. برای اعتماد دیگران احترام قائل بشیم و نشون بدیم لیاقت این اعتماد رو داریم.

       19. کسایی که دعوت می‌کنم؟؟ (آقا نگفتین چندنفر) هر کس دوست داره انجام بده،،ولی خانومی (خواهر گلم) ٬ ‌ اون نیلوفر خانومی ، این نیلوفر خانومی، هویج خانوم ، شیمای عشق کفش تق تقی، نوشا و سحر جونم  رو جدا دعوت می‌کنم... هرکی که بازی کرد خبر بده برم ببینم!

شاد با شید یه دنیا...

نظرات 59 + ارسال نظر
خانم هویج دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ب.ظ http://hawijfamily.danagig.ir

سلام گل خانومی. من این همه روز نبودم تو چرا آپ نکردی پس؟تنبلی نکن. بیا یه چی بنویس دیگه

سلام عشقولی من
چیزی راجع به فرقه ی «گشادیسم» شنیدی؟
من رهبرشونم!

ماهی تنگ بلور دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ http://hichooopoooch1.persianblog.ir/

بعضیاشون خیلی جالب بودن

خو حالا چی میشد بگی همش همساده؟!
من و شما از یه تیرو طایفه ایم باید هوای همو داشته باشیم!

سهراب سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ق.ظ http://mosaferkesh.blogfa.co

سلام مخلصیم اه اه اه اینجا چقدر شکلکاش بیریخته اصلا حال نمیکنم.
ممنون که به ما سر زدی ایشالا از این به بعد بیشتر همدیگرو زیارت میکنیم.
وای دارم از فرت یا فرط خستگی بیهوش میشم
میگم ماشالا چقدر با تجربه هستی همه اینایی که نوشتی به نظر من صد در صد برات اتفاق افتاده

سلام رفیق
ممنون که اومدی بازدید!
راجع به شکلکا: حسووووود هرگز نیاسووود تازشم!
همون فرط!
خب معلومه که اتفاق افتاده! سوالارو راجع به خودم جواب دادم دیگه!
وبلاگت حرف نداشت جدی جدی!
شاد باشی و خسته نباشی

بچه ی سیبیلو چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:50 ق.ظ http://beard-kid.persianblog.ir

سلام
به روزم

بچه ی سیبیلو چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ب.ظ http://beard-kid.persianblog.ir

سلام

ممنون بابت نظر،
در مورد همون عکس یه شعر هم تو وب سکونش آپ کردم که خوشحال می شم نظرت رو درباره ش بدونم

سلام
چشم حتما

بچه ی سیبیلو چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ب.ظ http://beard-kid.persianblog.ir

آدرس وب سکونش:
sokoonesh.blogfa.com

سر زدم!

آنه یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ب.ظ http://anee.blogfa.com

maryam سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ق.ظ http://mamarz.blogfa.com

man bargashtam

password nadaram :(

دکتر خودم جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

من که عینکی نیستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد