سلام رفقا!
دیروز نوک جوجمو کوتاه کرد آقای دکتر!۶۰۰۰تومنم پیادم کرد!
توی شرکت همه بهم می خندیدن! قربونش برم حالا راحت غذا می خوره واسه خودش!
******************
ابلهانه ترین قوانین دنیا:
۱.جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
2.تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.
3.داشتن رابطه جنسی با حیوانات برای مردان لبنانی در صورتی مجاز است که حیوان مورد نظر ماده باشد! در صورتیکه فردی در حال رابطه جنسی با حیوان مذکر دستگیر شود مجازاتش مرگ است.
4.مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.
5.در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.
6.در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.
7.در تایلند همه در سینما مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.
8.در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک مردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.
9.در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.
10.در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان ردشدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.
11.در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.
12.در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلیت سریال ممنوع بود.
13. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور تصادفی انتخاب کنند.
14.در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
15.اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.
16.در طول جنگ جهانی اول هر سربازی که به همجنس بازی متهم می شد، اعدام می شد.
17.در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.
18.در 24 ایالت آمریکا ضعف جنسی عامل اصلی طلاق است.
19.در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.
دوستتون دارم٬ مواظب خودتون باشین تا به زودی...
سلام به همه ی دوستای گل و نازنینم. امیدوارم همتون تپل مپل و تو دل برو باشین! چه خبرا؟ منو نمیبینین شنگولین؟! خواهر و جوجه هاش همچنان ما رو از برکت وجودشون سرشار کردن و ما هم با وجود این دوتا وروجک حسابی سرگرمیم و من خیلی کم می تونم بیام نت. بازم با اینحال سعی کردم یه حالی از همه بپرسم.
هرچند غیبتم کلی تغییرات در وبلاگهای دوستانم شد!
وبلاگ این یکی فیلتر شد!
این یکی هم که فعلا گذاشته و رفته!
تو وبلاگ ایشون هم که چیزی به اسم بخش نظرات نمیبینم!
شما بگویید چه کنم؟!!
آقا یه خبر باحال!
امروز توی دفتر کارم مشغول ترجمه بودم که دیدم یه آقای بسیار خوب(!!) وارد فروشگاه شدن! بسیار کنجکاو گردیدم که بفهمم این آقای خوب چی کار داره!
همینطور که نزدیک و نزدیک تر اومد احساس کردم چهره ش آشناست!
اگه گفتین کی بووووووووود؟!!!!
داداش آقا دزده!
همون کلاهبردارای فروشنده کارت شارژ تقلبی!
اومده بود رضایت آقای ناصری رو بگیره.
منم که به خاطر صدای تابلوم(در نقش کیمیا) مجبور شدم سکوت اختیار کنم!
وگرنه انقده دلم می خواست بهش بگم حیف شما آقای خوب که داداش اونایین!
خلاصه گفت من از اهواز اومدم و اینا با حماقتی که کردن آبروی فامیل مارو زیر سوال بردن و چهارآذر تاریخ دادگاهشونه و تورو خدا رضایت بدین و از این حرفا!
منم محو متانت این آقای خوب بودم که اسمش آقای آقا رضا بودن!
به آقای ناصری گفت:«دیروز رفتم ملاقات برادرام، دیدم در چند نقطه از سرشون موهاشونو قلفتی کندن! یعنی از ریشه و بیخ و بن! بعدشم که از ته براشون تراشیدن! آی دلم خنک شد، آی دلم خنک شد!»
خلاصه با آقای ناصری کلی حرف زد و این عموناصری ماهم که مهربوووووون! گفت باشه پولمونو بدین من رضایت می دم. البته ناگفته نماند که دوتا شاکی خصوصی دیگه هم داشتن که یکیشون نماینده رسمی ایرانسل بود!
عموناصری گفت پس ما اونقدرا هم شوت نبودیم!
وقتی که اون آقای خوب و متین و آره و اینا رفت، عموناصری گفت:«دیدی ماهی خانوم با دوست پسر بیچاره ت چیکار کردی؟! حالا باید چند سال صبر کنه تا باز زلفاش بلند شه!»
ناگفته نماند که این دوست پسر ما به گفته ی برادرش یه دختر مریض احوال داره که واقعا با شنیدش چندشم شد از این پدر نامرد...
به هر حال همونطور که توی آگاهی به خود متهمین و آقای ناصری گفته بودن و امروزم برادرشون گفت، اگه ماهم رضایت بدیم، این دونفر به جرم جعل اسناد دولتی از شش ماه تا دوسال حبس رو خواهند داشت.
باشد که عبرت گیرند!
***
چند روز پیش با دوتا خواهر گلم رفتیم ولگردی!
من از سر کارم یه کمی زودتر جیم شدم و از اونطرفم اونا دوقلوهارو انداختن گردن مامان و زدیم به چاک!
توی این سه-چهار ساعتی که بیرون بودیم و کلی هم خرید کردیم، یه اتفاق جالب افتاد! از یه جایی یه کالایی رو خریدیم به مبلغ دوهزاروپونصد تومن. بعدش خوش خوشان رفتیم اونطرف خیابون و همون جنس رو دیدیم که قیمت زده هزار تومن!
در حالی که چشمهامون داشت میزد بیرون، مارک ها رو باهم مقایسه کردیم و دیدیم خود خودشه! من اصرار کردم که بریم اونو پس بدیم. خواهر بزرگم می گفت من روم نمیشه و خواهر دومیم می گفت حالا بعدا بریم!
منم که واسه خودم کلی کاسب شدم و اینا، گفتم نخیر میریم و همین الان پسش میدیم!
تا به دختر فروشنده گفتیم جریان رو، گفت شما نباید مقایسه کنید شاید اون بخواد مغازه شو حراج کنه! منم خیلی خونسرد گفتم اگه حراجی بود که برنمیگشتیم سراغت! خواهر بزرگم هم گفت پس یه فاکتور به ما بدین تا بتونیم حرفمونو ثابت کنیم! اونم گفت نه پس میگیرم نه فاکتور میدم! منم با خونسردی هرچه تمام تر گوشیمو از توی کیفم در آوردم و بدون اینکه شماره بگیرم(اما وانمود کردم!) شروع کردم به صحبت با یه همکار خیالی که توی اداره ی تعزیرات بود!
آقا دختره رو می گین رنگ از چهره ی بزک کرده ش پرید!
خواهرامم مونده بودن من دارم با کی حرف میزنم!
بعد از کلی تشکر از رفیق خیالی، همچنان خونسرد و با آرامش به دختره گفتم یا پس بگیرید یا فاکتور بدید تا همکارام برسن خدمتتون!
اونم در حالیکه از عصبانیت بدنش میلرزید عین پولمونو پس داد و وقتی داشتیم میرفتیم بلند گفت خجالت بکشید!
منم طوری که همه ی پاساژ (که حالا اومده بودن جلوی مغازه هاشون) بشنون، با صدای شش دانگم نعره زدم:«تو خجالت بکش که جنستو داری دو و نیم برابر گرونتر از همسایه ت میدی!»
وقتی از پاساژ رفتیم بیرون از خنده روده بر بودم! خواهرام که همچنان در حیرت بودن گفتن تو به کی زنگ زدی؟!
گفتم به هیشکی! و سپس یه هرهر رگباری سر دادم!
خواهر بزرگم گفت توی این چندسال تو چه موجودی شدی؟!
خواهر دومیم هم گفت ماهی تو خیلی فیلمی!
خلاصه! نشاطی رفت!
بعدشم رفتیم یه جایی که من تاحالا نرفته بودم!
مقبره علامه مجلسی که یه آشپزخونه ی عظیم داره که همه اونجا کاچی و آش رشته ی نذری می پزن.
خیلی جالب بود.
اینم عکسش:
(کیفیت پایین عکس به این دلیله که یواشکی بود! اگه میدیدن دارم از کارشون عکس میگیرم یه مشت حاج خانوم و افسانه بایگان میریختن سرم!)
دوستتون دارم، مواظب خودتون باشین تا به زودی!
از این به بعد ماهی یه بار میرید حموم اونم فقط در حد یه دوش گرفتن ساده. اصلا چه لزومی داره که هرروز برید حموم ؟ آب رو که از سر راه نیاوردید که الکی بخواید با این کارا حرومش کنید. خوب حالا واسه اینکه شما کمتر برید حموم من چندتا نکته رو بهتون میگم که باید از انجام دادنشون بپرهیزید. از این به بعد هرکاری که عرق شما رو در بیاره کنار میذارید. ورزش کردن رو میذارید کنار، سعی کنید که خیلی هیجان زده نشید، نرقصید، چیزای سنگین ور ندارید، کارای خونه رو انجام ندید و,,,خوب تا همین جا کافیه باقیش با خودتون اصلا به من چه؟!
2) از این به بعد هر ۲۴ ساعت فقط یه نصف لیوان آب میخورید. اینجوری گلاب به روتون دسشویی رفتنتونم کمتر میشه و در حقیقت با یه تیر دو نشون زدید ! بابا خدا آب دهان رو واسه یه همچین روزایی آفریده دیگه ! هروقت تشنه تون شد آب دهنتونو قورت بدید و هزار بار خدا رو به خاطر این نعمتش شکر کنید. مسواک زدن اکیدا ممنوع (حتی شما دوست عزیز)
3) از این به بعد کسی حق رفتن به دسشویی خونشو نداره ، پس کوچه رو واسه چی درست کردن ؟ واسه همچین مواقعی که اگه گلاب به روتون کسی کار واجبی داشت بره یه گوشه بشینه و... اون سنگ و کلوخ های کوچه بالاخره باید یه روزی ازشون استفاده کرد. واسه جامعه ی مگسیت(مگس) هم خوبه آ !
نتیجه گیری منطقی: میوه و سبزی نخورید به نفعتونه. از خیر خوردن میوه و سبزی بگذرید
خوب این آخرین روشه. این روش ربطی به صرفه جویی در مصرف آب نداره ولی میتونه آب کشور رو به مقدار چشم گیری افزایش بده. میرید یه وضوی درست حسابی میگرید بعدش میرید یه دو رکعت نماز بارون میخونید. انقد خدا رو التماس میکنید که بالاخره بارون بباره. اگه این کار رو بکنید من خودم بهتون قول میدم که سیل هم بیاد چه برسه به بارون ! فقط خواهشا با جون و دل نمازه رو بخونید
سلام
درگیر یه ماجرای جنایی پلیسی شدم.خیلی نگرانم.
به جز یکی دوتا از دوستان ٬ کسی از این ماجرا خبر نداره.
حتی خانوادم!
دعا کنید ختم به خیر بشه تا بیام براتون تعریف کنم.
شاد باشید.